پريساپريسا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
پدرامپدرام، تا این لحظه: 4 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پريسا و پدرام سلیمانی

باز اومدیم بعد از یه مدت نسبتا طولانی

بروز احساسات

پريسا يه مدتيه خيلي احساساتي شده . دختر مامان مياد پيشم وميگه بيا بغلم (يعني بغلم كن) و همش منو مي بوسه اونم با چه صدايي مامـــــــــــان آييييييييييييييي خدايـــــــــــــــا و هي منو ميفشاره و ميبوسه و چون من همش اينجور وقتا ميفشارمش و ميگم دختـــــــــــــــــــرم نميدونم چرا؟ ولي اون ميگه پســــــــــــــرم نميدونم اين پسرم از كجا اومده؟؟ دو روز پيش گذاشته بودمش خونه مادر شوهرم وقتي رفتم بيارمش بالا ديدم مثل بچه هاي بي مادر نشسته و با خودش ناله ميكنه و مي گه مامانـــــــــــي كجايييييييييييييي من دارم گريه ميكنم ولي گريه نمي كرد فقط ناله ميكرد . مادر شوهرم كه واسه خودش نشسته بود قران مي خوند و پدر شوهرمم سرش تو كار خودش ، ...
23 مهر 1392

اولين نقاشي با مفهوم

اينم اولين نقاشيه با مفهومه پريسا خانوم . دخترم آقاپسر كشيده البته بعضي مواقع هم ميگه چشم كشيدم هر چي هست سرهاي دو چشم كه بعضياشون كه بالغترن گردن و يا دهن هم دارن اين نقاشي هنوز به اتمام نرسيده در پايان پر شد از اين موجودات فضايي . اين هم ژست خانومي     پريسا در اين لحظه 2 سال و 24 روز سن دارد ...
22 مهر 1392

واي واي

من در حاليكه تو آشپزخونه مشغول كار بودم دستم خورد به گلدون روي اپن و افتاد و صداي بلندي ايجاد شد حالا واكنش پريسا مامان چي شد؟ من: گلدون افتاد پريسا: واي واي گلدون شكست؟ من:نه مامان نشكست پريسا:گلدون آخ شد من: نه مامان دستم خورد بهش افتاد صدا داد پريسا:واي واي خدا مرگم بده دستت خورد گلدون افتاد آخ شد چسب نداريم گلدون شكست من و باباش: پريسا در اين لحظه 2 سال و 21 روز 10 ساعت و 22 دقيقه و 19 ثانيه سن دارد ...
19 مهر 1392

توانمنديهاي پريسا در ابتداي سه سالگي

پريسا تقريبا همه حروف رو درست تلفظ مي كنه به جز ر كه ميگه ل شعرهاي توپ قلقلي ، توپ سفيدم، چشم چشم دو ابرو ، خرگوش من چه نازه ، گنجشكك اشي مشي ، آهويي دارم خوشگله و شعرهاي كوتاه ديگه رو خودش به تنهايي مي خونه اعداد رو تا 10 بصورت صحيح و تا 20 بصورت درهم بلده. اشكال هندسي مربع و مثلث و دايره رو ميشناسه وسايل نقليه رو اعم از ميني بوس و اتوبوس و كاميون و ماشين  و موتور و دو چرخه رو ميشناسه. جملات كوتاه سه  كلمه اي رو پشت هم بكار ميبره به همه رنگها ميگه زرد و آبي و قرمز و كاملا بطور اشتباه چون هنوز يادش ندادم از انگليسي فقط آي لاو يو رو بلده با ني ني هاش بازي مي كنه و باهاشون حرف ميزنه در مورد افراد اطرافش هميشه ميپرسه:...
17 مهر 1392

سرماخوردگي

چند روز بعد از فوت مادربزرگم همش خونه مامانم بودم و درگير مراسمات ختم و... خودم سرماخوردم و پريسا هم سرما خورده و حال نداره تازه ديشب خونه خودمون اومديم و يه چهار پنج شبي خونه مامان جون مي خوابيديم. اينم دو تا عكس از پريساي مامان كه حالش خوب نيست و بهونه گير شده     ...
16 مهر 1392

فوت ننه آقا

      من آن شمعم که شبها در شبستان تو می سوزم به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو می سوزم دوست نداشتم توي  وبلاگ پريسا مطالب ناراحت كننده بنويسم ولي ميخوام از زني بگم كه با رفتنش غمي بزرگ بر دل ما بر جاي گذاشت كسي كه جز مهر و محبت بي انتهايش در خاطرم نيست زني كه با تنها نتيجه اش پريسا آنقدر محبت داشت و آنقدر جوياي احوالش بود كه حيف ديدم تا از او كه پريسا بارها نام او را بر زبان مي برد و او را بسيار دوست داشت ننويسم. نوشتم تا خاطره اي باشد شايد وقتي پريسا بزرگ شود اصلا او را بياد نياورد اما در اينجا شرح محبت بي دريغش بر جاي ماند. من اولين نوه اش بودم اولين خاطراتي كه از او دارم شبيه همين محبت هايي است كه الان ما...
8 مهر 1392

اين روزا

امروز جمعه است و ما كه ديشب خونه مامان جون پريسا خوابيده بوديم امروز صبح بدون پريسا اومديم خونه و پريسا رو خونه مامان جون جا گذاشتيم براي اينكه امشب خاله سعيده و مامان جون اينا رو گفتيم بيان خونمون و گذاشتمش اونجا كه به كارهام برسم. از تولد پريسا بگم كه متاسفانه لغو شد چون باباي زن عموي پريسا فوت شدن و ما كه قرار بود امروز تولد پريسا رو جشن بگيريم براي احترام به زن عمو  نمي گيريم ولي خاله سعيده گفتش كه من كادويي براي پريسا خريدم وامشب ميام بهش ميدم . خودمون هم روز تولد پريسا براش كيف و كفش ست خريديم كه توي پست بعد عكساشو ميزارم.البته يه روز هم عروسكاي پريسا رو كنارش گذاشتم و چند تا بادكنك هم باد كردم و تزيين كردم با فاطمه دختر عموش چند...
5 مهر 1392

تولد دوست جوني

امروز تولد عليرضا جونه كه ضمن تبريك، آرزوي صحت و سلامت براش دارم اميدوارم كه بهترينها در زندگيش نصيبش بشه و به مامان گلش انسيه جون هم تولد گل پسرشو تبريك ميگم. عليرضاي عزيز تولدت مبارك  هديه ي  ناقابل از طرف پريسا و مامانش به عليرضاي عزيز رزرو ويترين ني ني وبلاگ كه اميدواريم خوششون بياد       کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش                   بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش                  ...
5 مهر 1392
1